#تلنگر 
گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند…
کفشاشو گذاشت زیر سرش و خوابید. 

طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.

یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت جعبه مهرها
اون یکی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره. 
گفتند: امتحانش کنیم کفشاشو از زیر سرش برمیداریم 

اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشاشو برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم زیر جعبه مهرهای نماز 
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو برداره اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهاش رو بدزدن.
عجب حكايت آشنايي است
با وعده بهشت ايرانمان را غارت كردند ،

 كاري بما كردند كه به كوشش مال خود را به دشمن ميدهيم
 یادمان باشد هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم!!
https://telegram.me/bandegiiii

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...