حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جائی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت، 
حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست،
:oops:ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند. او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود:
هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟🤔
گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.🙏🙏
حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود.
📚تفسیر نمونه، ج 3، ص 223

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...