مجیر
 
 

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


چنان لطف او شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است چنان کار هر کس به هم بافته که گویا به غیری نپرداخته


جستجو




کاربران آنلاین
  • زفاک
  • نورفشان


کاربران تصادفی
 

...


آقٰا _تَنْهاٰ_نیسْت:✨یک داستان واقعی (دقایقی با امام خامنه ای)✨
🔸چندی پیش کودکی به نام سید علی عزیزی که کودک پنج ساله‌ای است به همراه پدر خود برای اقامه نماز به حسینیه امام خمینی خدمت مقام معظم رهبری رفته بود.

🔹وقتی آیت‌الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اقامه نماز وارد حسینیه می‌شوند؛ سید علی ۵ ساله دست پدر خود را رها می‌کند و به سمت ایشان می‌دود و دست رهبر انقلاب را می‌گیرد.

🔸سید علی که علی‌رغم سن کم خود حافظ ۵ جزء قرآن کریم نیز هست خطاب به رهبر انقلاب می‌گوید: “آقا می‌شود چفیه‌تان را به من بدهید؟”.
🔹تصویر هدیه شدن چفیه رهبری واقعه‌ای بوده که او بارها از تلویزیون آن را تماشا کرده است. 
🔸مقام معظم رهبری پاسخ درخواست سیدعلی را با لبخندی داده و خطاب به همراهان خود می‌گویند که ” چفیه را بدهید به آقا”.
🔸پدر سید علی در خاطره‌ای می‌گوید: از آن به بعد هر وقت با این بچه هم کلام می‌شوم او به من می‌گوید که “آقا به من گفتند آقا”.
🔹در ادامه ماجرای دیدار این کودک با رهبر انقلاب در حالی‌که آیت‌الله خامنه‌ای دست نوازش بر سر او می‌کشیدند سید علی ۵ ساله از ایشان می‌پرسد: “آقا شما که اینقدر مهربان هستید، چرا آمریکا اینقدر از شما می‌ترسد؟” که این سؤال با لبخند دیگری از سوی رهبر انقلاب مواجه می‌شود.

🔸در همین هنگام یکی از همراهان رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال سید علی می‌گوید: “حضرت آقا آدم خوبی است؛ و چون از خدا می‌ترسد آن‌ها(آمریکایی‌ها) هم از آقا می‌ترسند.
⚡️کاش خیلی ها مثل این کودک ۵ ساله به رهبرمون ارادت داشتن .متاسفم که دشمنانمون رهبرمون رو از ماها بیشتر و بهتر شناختن .⚡️
✨خداوند طول عمر باعزت به امام خامنه ای پرچمدار انقلاب اسلامی و نائب امام زمان (عج) عنایت بفرماید✨

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-11-11] [ 05:37:00 ب.ظ ]


...


مرتب کردن خانه و تهیه شام, تماس با فلانی و مهمانی و تصحیح برگه های امتحان فرصت سر خاراندن برای شما نگذاشته است. ستایش هم مدام اصرار می کند که “مامان بیا با هم بازی کنیم". مدتی بازی می کنید اما به محضی که او را برای بازی کردن تنها می گذارید نق نق ها شروع می شود. 

چرا بچه من نمی تواند خودش را سرگرم کند؟ 

خیلی ساده بگویم:"به همان دلیل که شما بدون تلویزیون نمی توانید خودتان را سرگرم کنید".

شما به وجود تلویزیون در خانه عادت کرده اید بنابراین به سرگرمی های جایگزین فکر هم نمی کنید. فرزند شما عادت کرده که دائم با شما یا یکی از اطرافیان بازی کند طبیعی است که هنگام تنهایی سردرگم شود و نداند که چگونه می تواند خودش را سرگرم کند.
چگونه این مهارت را به فرزندم آموزش دهم؟

تمرین و آموزش بهتر است از همان دوران نوزادی شروع شود یعنی وقتی کودک از خواب بیدار می شود و مشغول بازی با انگشتان دست و پا یا جغجغه است مزاحم بازی اش نشوید. کمی آنطرف تر مشغول کار خوتان باشید. اگر جغجغه را رها کرد یک توپ پیش او بیندازید تا مدتی هم با توپ سرگرم باشد.
اگر این فرصت را از دست داده اید نگران نباشید باز هم می توانید عادت فرزندتان را تغییر دهید. البته شما که تا دیروز ساعتها با فرزندتان بازی می کردید نمی توانید ناگهان او را تنها بگذارید. باید به تدریج به او بیاموزید چگونه می تواند خودش را سرگرم کند. 

برای این کار باید چند ترفند ساده را اجرا کنید:

1- در قدم اول علاقه او را کشف کنید.

ببینید به چه وسیله یا بازی علاقه مند است و همان را در نزدیکی او قرار دهید. ممکن است یک جعبه پر از خرت و پرت یا مدادهای رنگی کوچک یا کاغذهای باطله برای او جذاب باشد. به محضی که با وسیله ای سرگرم شد کمی از او فاصله بگیرید. و هر بار کمی به این فاصله اضافه کنید. 
2- وقتی از بازی کردن با یک وسیله خسته شد مدتی خودتان با او بازی کنید و بعد دوباره وسیله دیگری در اختیار او بگذارید. قرار دادن انبوهی از اسباب بازی های متنوع در کنار کودک اشتباه است. این تنوع او را سردرگم می کند.
3- از تشویق هم غافل نشوید. 

البته تشویق غیر مستقیم. مثلاً وقتی می بینید که با سازه ها چیزی ساخته است به او بگویید: “چقدر قشنگ ساختی میتونی باز هم از اینها بسازی".
جدای از اینکه شما به کارهایتان می رسید، تنها بازی کردن برای کودک یک ضرورت است. تقويت استقلال، اعتمادبه نفس، خلاقيت، ومهارت های زبانی بخشی از نتایج تنها بازی کردن کودکان است.
پیروز باشید

سید مهدی خدایی

رسانه آموزشی نمره بهتر
 

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-11-10] [ 05:11:00 ب.ظ ]


...


آقٰا _تَنْهاٰ_نیسْت:👈چرا آیت‌الله خامنه‌ای:
👈حاج احمدآقا خمینی(ره) نقل میکرد: وقتی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارش های آن سفر را از تلویزیون میدیدند، آن منظره دیدار از کره، استقبال مردم و یا سخنرانیها ومذاکرات ایشان در آن سفر، خیلی برایشان جالب بود و فرموده بودند: الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.
آقای خامنه ای تازه از سفر آمده بودند. به خدمت امام (ره) رسیدند. همین که امام آقا را دیدند، فرمودند: وقتی شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست، خیالم راحت شد. هر موقعی که تو به سفر میروی، من مضطرب هستم تا برگردی، خیلی سفر نرو!

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 04:40:00 ب.ظ ]


...


فاطمه الفتی:حکایت بسیار شنیدنی:

خبرى در مدينه به سرعت مى پيچد كه حضرت على (ع)، مى خواهد نخلستان خود را بفروشد.  

فقراى مدينه كه در شرايط سخت اقتصادى بودند خبر دار مى شوند و خود را به حضرت على (ع) مى رسانند.  

خريدار كه يكى از تجار مدينه است نخلستان را مى پسندد و آن را به مبلغ دوازده هزار درهم خريدارى مى كند.  

وقتى حضرت على (ع) پولها را دريافت مى كند، به افراد فقيرى كه دور او جمع شده بودند نگاه مى كند و قبل از اينكه آنها حرفى بزنند و تقاضايى بكنند به هر كدام از آنها مقدارى از آن درهم‌ها را مى دهد.  

اگر خوب نگاه كنى مى بينى كه حضرت على (ع)، تمام درهم‌ها را به فقرا داده و اكنون با دست خالى به خانه مى رود و چون وارد خانه مى شود مى بيند كه در خانه هم هيچ غذايى نيست! رسول خدا خبر دار مى شود كه حضرت على (ع) همه پول آن نخلستان را به فقراى مدينه انفاق كرده است براى همين او هفت درهم براى حضرت على (ع) مى فرستد.  

حضرت على (ع) براى خريد غذا به سوى بازار مدينه حركت مى كند.  

در بازار شخصى را مى بيند كه مى گويد: كيست كه به من مقدارى پول قرض دهد؟  

بخشش حضرت على (ع) آنقدر زياد است كه آن هفت درهم را  

به آن مرد مى دهد.  

اكنون حضرت على (ع)، در بازار ايستاده است در حالى كه هيچ درهمى نزد او باقى نمانده است.  

آنجا را نگاه كن، يك نفر در حالى كه افسار شترى در دست دارد به اين سو مى آيد. او سلام كرده و مى گويد:  

يا على، آيا اين شتر را از من خريدارى مى كنى؟  

من پول براى خريدارى آن ندارم.  

پول آن را هر وقت داشتى به من بده.  

قيمت آن چند؟  

صد درهم.  

معامله انجام مى گيرد و حضرت، شتر را تحويل مى گيرد، و آن مرد عرب مى   

رود.  

صدايى به گوش مى رسد: «اى على، اين شتر را مى فروشى؟ »  

عرب ديگرى است كه به دنبال شتر مناسبى مى گردد تا با آن به سفر برود و ظاهراً اين شتر را پسنديده است.  

آن را چند مى فروشى؟  

من آن را صد درهم خريدارى كرده ام.  

من اين شتررا صد و هفتاد درهم از شما خريدارى مى كنم.  

معامله صورت مى گيرد و حضرت على (ع) پول را تحويل مى گيرد و شتر را تحويل مى دهد.  

اكنون حضرت على (ع) در بازار مدينه به دنبال آن مردى مى گردد كه لحظاتى قبل شتر را از او خريدارى كرده بود تا بدهكارى خود را به او بدهد، اما هر چه مى گردد او را پيدا نمى كند.  

خدايا آن مرد كجا رفته است!  

آنجا را نگاه كن!  

رسول خدا در گوشه اى ايستاده است و دارد به حضرت على (ع) نگاه مى كند و لبخند مى زند.  

شايد تعجب كنى كه چرا پيامبر در اين موقعيت، لبخند مى زند.  

اين يكى از لبخندهاى زيباى پيامبر است كه در تاريخ ثبت شده است و حتما حكمتى دارد.  

آيا شما راز لبخند پيامبر را مى دانيد؟  
على (ع) نگاهش به پيامبر مى افتد كه به او تبسّم مى زند، على (ع) جلو مى آيد و عرض ادب و سلام مى كند.  

اى على، تو به دنبال آن مردى مى گردى كه شتر را به تو فروخت؟  

آرى، پدر و مادرم به فداى شما باد.  

اى على، آن كسى كه شتر را به تو فروخت جبرئيل بود و آن كس كه شتر را از تو خريد ميكائيل بود و آن شتر هم از شترهاى بهشتى بود و آن. درهم‌ها نيز از طرف خدا بود. 
📚صحیح بخاری

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 04:39:00 ب.ظ ]


...


آقٰا _تَنْهاٰ_نیسْت:⚡️این سروده تقدیم به انقلابی ها⚡️
🔸من کیم بی سواد بی اخلاص

بی سه جل مثل آنهمه غواص

دشمن سعد بن ابی وقاص

تغذیه می شوم ز جایی خاص

اسم ما را صدا بزن آ شیخ

🌟🌟🌟

🔹تو به ما عزت دگر دادی

دل شاد و خجسته تر دادی

قول صد روزه ی ظفر داری

بهر ما تن به هر خطر دادی

تکیه ای هم به جا بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔸شد رکود از ورود تو ناکار

رونق آمد به سر سوی بازار

سود تالار بورس شد سرشار

دستت اصلا شفاست لاکردار

ضربه ای هم به ما بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔹آمدی با خزانه ی خالی

به چه روز و چه ماه و چه سالی

فی المثل با نگاه اجمالی

کار تو بوده بهتر از عالی

به دو دستت حنا بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔸با تو شد التماس نان آزاد

راه پیمودن جنان آزاد

فی آزادی بیان آزاد

مهر این تن حلال و جان آزاد

قید این خسته را بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔹دولت رفته را زدی با داس

دو به دو مثل شاخه ی گیلاس

با تو تکه کلام در آمپاس

شد مبدل به کلهم واس ماس

دفتر کیمیا بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔸دکتری قهرمان لبخندی

خط قرمز ندیده پابندی

عاشق نقد و نکته و پندی

هر چه قفل است را ز جا کندی

حرف صلح و صفا بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔹دارم ای شیخ دولت امید

بهر تدبیر تو بسی تردید

کن محبت ز قشم و مروارید

جای ارسال یک پیامک عید

یک سری شهر ما بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔸هسته ای و فناوری ها هیچ

عزم ارجاع خاوری ها هیچ

مسکن مهر و دیگری ها هیچ

جذب احساس آذری ها هیچ

حرفی از کدخدا بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔹بعد یک فکت شیت جانانه

خواب دیدم همیشه ماهانه

میدهی شب به درب هر خانه

سانتریفیوژ به جای یارانه

نیست وقعی بخواب زن آشیخ

🌟🌟🌟

🔸الغرض با تمام این اقوال

تا نگردد دوباره حق پامال

قبل امضای هر سند فی الحال

بهر تشخیص هر رقم اشکال

رونوشتی به ما بزن آشیخ

🌟🌟🌟

🔹عزت پاسپورت ایران هیچ

بازی برد برد لوزان هیچ

سهم بنزین و قیمت نان هیچ

چرخش چرخ زندگیمان هیچ

جیب ما را شما نزن…آ شیخ!
آقا تنها نیست 👇👇👇

@aghatanhanist

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 04:39:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم