مجیر
 
 

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


چنان لطف او شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است چنان کار هر کس به هم بافته که گویا به غیری نپرداخته


جستجو




کاربران آنلاین
  • نورفشان
  • راضیه مونسان


کاربران تصادفی
 



✨فرض ڪن حضرت مهدے(عج) بہ توظاهرگردد؛
👈ظاهرت هست چنانے ڪہ خجالت نڪشے؟
⚪️ باطنت هست پسندیدہ ے صاحب نظرے؟
🏠خانہ ات لایق او هست ڪہ مهمان گردد؟
🌯 لقمہ ات در خور او هست ڪہ نزدش ببرے؟
💰پول بے شبهہ و سالم ز همہ داراییت؟
🎁 دارے آن قدر ڪہ یڪ هدیہ برایش بخرے؟
📲 حاضرے گوشے همراہ تو را چڪ بڪند؟
☝️باچنین شرط ڪہ درحافظہ دستے نبرے!؟
🔷 واقفے بر عمل خویش تو بیش از دگران؟
🔶 مے توان گفت تو را شیعہ ے اثنا عشرے؟؟┄┅═══✼❣✼═══┅┄

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
[جمعه 1395-10-03] [ 01:11:00 ب.ظ ]




ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﺭﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩﻡ، 

ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ.

ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﺵ نود ﺩﺭﺟﻪ ﮐﺞ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﺸﺪ

ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﯼ ﻇﺮﯾﻔﯽ ﺩﺍﺷﺖ. 

ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ

 ﮐﻮﭼﯿﮏ ﻭ ﻇﺮﯾﻒ ‏(ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﻮﭼﯿﮏ، ﺧﻮﻧﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ) ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﻮﺩ . 

خونه یکی از دخترهای فامیل بودیم 

که برای آب کردن دل من،

کمد باربی هاشو بهم نشون داد…. 

ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻔﺮﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ می رفت،

 ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ … 

عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان 

برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید … 
ﺍﻭﻥ ﺳﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ

 ﻭ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻣﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ…

ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻗﺎﻃﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ می شد

 و می گفت: ﺁﺧﻪ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ نمی تونه ﺑﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..

ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﯾﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻭ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﯾﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﺩﻭﺧﺖ ﺑﺎ ﻣﻘﻨﻌﻪ . 

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻓﮑﺮ می کرﺩﻡ ﭼﻘﺪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﻮﺩﻡ . 

ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺯﯾﻪ

 ﻧﺎﺧﻨﺎﺷﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ،

 ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ،ﻻﮐﺎﺷﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯾﻢ ،

ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎﻓﺘﻢ، ﻣﺚ ﺧﻮﺩﻡ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻫﻢ می رﻓﺖ … 

ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺬﺍﺷﺖ ﻣﻦ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﺑﺸﻢ

 وکاری کرد که ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺷﺪ …

💢 ***ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻣﻮﻣﻦ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻓﺮﺻﺖ می کند.***💢

خاطرات دختر شهيد تهراني مقدم نخبه موشکي ایران…

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 01:08:00 ب.ظ ]


...


‍ ○بسم الله الرحمن الرحیم○

■ ●«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ» ● ■
●□خدای سبحان در قرآن به پیغمبرش فرمود بگو« قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ»؛ هر چیزی براساس شاکلۀ خودش عمل می کند، هَم شَکلِ #حضرت_بقیة_الله بشوید هم شکل #امام_حسن_العسکری علیه السلام بشوید، درست است آنها در مقام ولایت، عصمت، امامت و در افق اعلایند، اما همانطوری که خدای متعال در عالم #مَثَل دارد، چه اینکه فرمود « اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ»، نور او مَثَل دارد، علم او در نظام هستی مثل دارد و تمام #اسماء_الله مَثَل دارند.
●□در روایات ما به زبان صاحبان عصمت برای حق متعال مَثَل ها زده شد، شما هم مَثَل #امامتان بشوید. هر مأمومی به مَثَل امام است. اینکه فرمودند: امام بقیة الله امام است ما مأمومِ او هستیم، هر مأمومی هَم شَکلِ امام است، به وفق امام است، وگرنه نه امام، امام اوست، نه مأموم، مأموم اوست، 

اگر مأموم هم شکل امام نشود.
 ●□مأمومِ یک امام هَم شَکلِ امام است بر ما #حکم است، #وظیفه است. و لذا ما هم شکل #امامانِ_مائیم، خودمان را بر این #مسیر درست بسازیم که #اَبَد در پیش داریم. 
●□حضرت امام علی وصی علیه السلام این #رمز را در روایتشان مطرح فرمودند؛ که وقتی مردم بعد از #سومی_ملعون جمع شدند به امام علی علیه السلام روی آوردند تا او را خلیفه کنند، تجمع برای بیعت با حضرت کردند
●□ حضرت فرمود: خصوصی نه. اگر می خواهید بیعت کنید با شرایطی که دارم در بین جمع و عموم در مسجد باشد.

در مسجد جمع شدند، یکی یکی با امام بیعت می کردند تا اینکه نوبت به ابن ملجم رسید.
●□ آمد بیعت کرد دست به دست امام گذاشت، از کنار حضرت عبور کرد که نوبتِ بیعتِ فرد بعدی فرا برسد امام صدا زد و فرمود: عبدالرحمان ابن ملجم ، با من #بیعت کرده ای؟؟ ابن ملجم برگشت به امام نگاه کرد و گفت، بله بیعت کردم در خدمت آقایم هر چه امر بفرمائید . آقا ساکت شد. 
●□ابن ملجم راهش را مجدداً در پیش گرفت که برود. امام بار دوم باز هم صدا زدند و فرمودند: عبدالرحمان بیعت کرده ای؟؟ و ابن ملجم جواب داد، بله آقا بیعت کردم. امام برای بار سوم او را صدا زد و فرمود : عبدالرحمان بیعت کرده ای؟؟ که ابن ملجم برآشفت ، که بین جمعیت و این همه مردم در مسجد مدینه، به این نحو آقا فقط با ایشان این برخورد را کرده است، که حالا فقط یک نفر ایشان نبود، یک #مصداق را امام بیان کرد وگرنه خیلی هائی که در آن جمع بیعت کرده بودند مصداق همین سخنی است که امام به ابن ملجم فرمود.
●□ اولیّش طلحه بود بعد آمد نقض پیمان کرد و شد رئیس جنگ جمل. فقط تنها ابن ملجم مصداق این فرمایش امام نبود اما برای اینکه اگر عاقل باشد اشاره کافیست یک نفر را امام بفرماید مابقی اش را بس است.

و لذا ابن ملجم برای بار سوم برآشُفت و گفت؛ البته که بیعت کردم، امر بدهید هر چه که می خواهید. و گفت، چطور شد از بین این جمع فقط مرا همینطور می گویی بیعت کردی؟ 
●□امام به ابن ملجم که هنوز در پیش امام بود فرمود: چطور می فرمائی با من بیعت کرده ایی که ( إِنَّ رُوحِي لَا تَعْرِفُ رُوحَكَ)، پس چرا #روحِ_من، #جانِ_من، #تو_را_نمی_شناسد؟؟ چرا با هم آشنایی نداریم؟؟ چرا بیگانه ایم؟؟ و بعد آقا اشعاری را فرمودند به این عبارت که من #حیات او را اراده می کنم و او ارادۀ #کشتن مرا دارد. 
●□هنوز تازه روز اول بیعت است و چهار سال بعد ابن ملجم دست به شمشیر بشود و در محرابِ مسجد کوفه پیشانیِ علی را بشکافد.

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 01:04:00 ب.ظ ]




سؤال: در بعضی جاها چاه آشپزخانه با چاه مستراح یکی است و مقداری از غذا ممکن است میان مستراح بریزد ، این کار چه حکمی دارد ؟

.
جواب از آیت الله العظمی گلپایگانی: أقوی ترک این کار است و چاه آشپزخانه را جدا حفر کنند و به نعمت خداوندی احترام بگذارند.

.
سؤال: آیا چاه توالت و آشپزخانه را می‌توان یکی قرار داد ؟‌ جواب از آیت الله العظمی اراکی: احتیاط واجب در ترک است.

.

.

افتادن دانه‌های برنج در مجاری آب آلوده
سؤال: در هنگام شستن ظروف احیاناً دانه‌های برنج در مجاری آب آلوده می‌افتد ، آیا این کار جایز است ؟‌ آیا جلوگیری از افتادنش واجب است ؟ آیا کم یا زیاد بودنش تأثیری در حکم دارد یا نه ؟ با توجّه به اینکه پرهیز ، کار صعب و مشکلی است.
جواب از آیت الله العظمی سیستانی: جایز نیست اگر به مقداری باشد که استفاده از آن ممکن است هرچند برای تغذیه حیوان مگر کم باشد یا کثیف و آلوده باشد پس دراین صورت ممکن است ریخن آن در زباله دان به نحوی که عرفاً اهانت به نعمات پروردگار متعال محسوب نشود. .

.

سؤال: آیا اگر چاهی که آب توالت به آن می ریزد ، با چاه آشپزخانه ( که اضافه آب و مواد غذایی هم چون برنج ، نان و … در آن ریخته می شود)یکی باشد ، آیا اشکال دارد ؟
جواب از آیت الله العظمی بهجت: بهتر است متعدّد باشند.

.

.
مرحوم شیخ صدوق(ره)، در کتاب عیون أخبارالرضا (علیه السلام) داستانی را آورده است که بسیار قابل اهمیت می باشد: 

روزی امام حسین (علیه السلام) خواست داخل دستشویی - مستراح - شود تکه نانی را پیدا کرد، آن را برداشت و تحویل غلام خود داد و فرمود: 

موقعی که من خارج شدم آن را به من برگردان. 

غلام لقمه نان را از حضرت گرفت و پس از آنکه آن را تمیز و نظیف کرد، خورد. 

وقتی که حضرت از مستراح بیرون آمد غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: آن لقمه نان را چه کردی؟ 

غلام عرضه داشت: یاابن رسول الله، آن را تمیز کردم و خوردم. 

امام حسین (علیه السلام) فرمود: تو در راه خداوند و به جهت خوشنودی او آزاد گشتی. 

شخصی در آن حوالی حاضر بود و متوجه این جریان گردید بهمین جهت جلو آمد و خطاب به حضرت کرد و عرضه داشت: ای سرورم - بهمین سادگی - او را آزاد گرداندی؟!

امام حسین (علیه السلام) فرمود: بلی، چون که از جدم رسول الله(صلی الله علیه و آله)شنیدم که فرمود: 

هر کس لقمه نانی را که - در معابر و… افتاده است ببیند و آن رابردارد و تمیز کند و بخورد در درونش استقرار نمی یابد مگر آن که خداوند او را از آتش آزاد گرداند.

و من نخواستم کسی را که خداوند او را از آتش آزاد نمود، عبد و غلام من باش

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 04:59:00 ق.ظ ]




☑️ماجرای زیبای #ظهور_جناب_سلمان فارسی رحمت الله علیه نزد عارف واصل مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد جواد #انصاری_همدانی؛
■□ من در گذشته به زیارت قبر غیرمعصوم و امام نمی‌رفتم چون تصور می‌کردم که فقط از قبور ائمه که به مقام طهارت مطلقه رسیده‌اند بسط و گشایش حاصل می‌شود ولی از قبور غیر آنها اثری مترتب نیست. 
■□تا در سفر اولی که به #عتبات عالیات با جمعی از شاگردان روحانی خود برای #زیارت مشرف شدیم ، یک روز در ایام اقامت در #کاظمین برای تماشای بنای مدائن و ایوان شکسته کسری که حقاً موجب عبرت بود از بغداد به طرف #مدائن رهسپار شدیم و پس از تماشای مدائن و به جای آوردن دو رکعت نماز در آن، به سمت قبر #سلمان_فارسی و #حذیفه که در قرب آن ایوان قرار دارد راه افتادیم.
■□در کنار #قبر_سلمان_فارسی نه به جهت #زیارت بلکه برای رفع خستگی و استراحت با جمیع دوستان نشسته بودیم که ناگهان #سلمان از ما پذیرایی نمود و خود را به صورت واقعی نشان داد. 

■□به #حقیقت خود #تجلی نمود. 
■□چنان روح او لطیف و صاف و بدون ذره‌ای از کدورت و چنان واسع و زلال بود که ما در یک عالم از لطف و محبت و سعه و صفا فرو برد و چنان در فضای وسیع و لطیف و بدون گره از عالم معنی ما را داخل کرد که حقاً مانند فضای بهشت پر از لطف و صفا و چون ضمیر منیر عارف بالله مانند آب صاف زلال و هوای لطیف بود.
■□من از این که برای #زیارت در کنار قبر او نیامده بودم شرمنده شدم و سپس به زیارت پرداختیم. 
■□از آن پس نیز به زیارت قبور غیر ائمه طاهرین هم از علما بالله و مقربان و اولیاء خدا می‌روم و #مدد می‌گیرم و به زیارت قبور مؤمنین در قبرستان می‌روم و به شاگردان خود توصیه نموده‌ام 

موضوعات: هفته دفاع مقدس  لینک ثابت
 [ 04:54:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم